سال جدیدم را چگونه می گذارنم؟

by farid on ۲۶/۱۲/۱۳۹۰

ایده این پست رو از یکی از پست های دوست خوبم افاضاتی گرفتم.

سال ای که داره تموم میشه برای من مثل اکثر سالهای دیگه ی زندگیم بود و شاید اتفاقات کوچیکی که توش افتاد بعد ها تاثیر خودشونو نشون بدن.

اول اینکه بلاخره حوصله کردمو گواهی ناممو گرفتم !

بعد اینکه تو شرکت آقای پژمان مقدم ، دوست و استاد عزیزم مشغول شدم. این آخرین شرکتیه که تو شهرمون توش کار خواهم کرد و اگه این موردم نشه یا از این شهر خواهم رفت یا حرفه اصلیمو عوض میکنم.

توضیح اینکه مدتها به استاد اسرار کردم و فشار آوردم که تو زدن این شرکت عجله کنه تا وقت بیشتری قبل سربازی برای کار که فکر میکنم درسته داشته باشم . این فشارا در بعضی موافع باعث ناراحتی هم شد، اما در کل بلاخره تونستم تو این شرکت با کمک استاد رو ایده محصول محوری کار کنیم.

مورد بعد اینکه تو این سال به حد زیادی به استقلال مالی رسیدم .

کل مجموعه داستانی پرسی جکسونم خوندم .

اولین سفر مجردی سوای از تورهای دانشگاهی و مسافرتی رو هم با دوستم کیانوش به تبریز رفتیم.

تو زمینه ورزش هم یک ماه بگی نگی رفتم باشگاه بدن سازی  که در نهایت نرفتیمو برای خودش شکستی بود.

در زمینه عشقی هم منی که همیشه معتقد بودم سن ازدباج الانه و آدم باید تو همین حدود سنی اقدام کنه فعلا بیخیال شدم و به این نتیجه رسیدم که باید فعلا صبر کنم.

هوووووووووووووم دیگه اتفاق خاصی یادم نمیاد! جز دو ترمی که تو دانشگاه  گزران کردیمو یه سری  همایش های لینوکس برگزار کردیمو لینوکس اف امم بلاخره سپردم دست روزبه شفیعی  از برو بچه های لینوکس اف ام و خیالم راحت شد.

و اما من در سال جدید:

نیمه دوم سال ۹۱ به احتمال زیاد دست من نخواهد بودو من در سربازی در جایی که نمیدونم کجا خواهم افتاد گزران عمر میکنم.

اما برای نیمه اولم :

باید ترم آخرم رو با موفقیت تموم کنم که به خاطر اینکه ۹ واحد ریاضیاتم مونده و با توجه به این نکته که ریاضیم مثل املام خوب نیست کار آسونی نخواهد بود و پیش بینی میکنم نصف هفته های سه ماه اول سال جدیدو تو کلاسا و کتابخونه دانشگاه باشم.

همچنین برای نصف دیگه هفته های سه ماه اولم هم باید شب و روز تو شرکت کد بزنمو محصولارو تموم کنم .

میمونه آخر هفته های بهار و کل تابستون .

من شدیدن علاقه دارم چند تا آرزومو قبل از سربازی به حقیقت تبدیل کنم!

تو کارها و مسئله ها بیشتر عمیق بشم .

منظم تر بشم.

کارای این چند سالمه جمع بندی کنمو چند تا محصول مشترک بسازمو آماده شم برای شروع عصر جدی تری از زندگیم.

بیشتر کتاب بخونم و با سبک های مختلف آشنا شم .

و همچنین بیشتر سفر برم، چون به نظر خودم جاهای کمی از ایرانو تا حالا دیدم که این نقشه ای که توسط سایت دوست خویم جادی ساختم همینو بهم نشون میده:

 

 

در کل نمیدونم چه قد اینا اجرایی میشه ، اما بی شک این یه پلان کلی که باید برای جزئیاتشم برنامه بریزم.

دیگه اینکه نمیدونم برسم اما دوست دارم تو یکی از کارگاههای مربی هم شرکت کنم چونکه نوشته هاش همیشه باعث شده بیشتر خودمو بشناسم و بهم امید داده ، ازش برای همیشه ممنونم .

خوب به سبک سه تا  اول سال ای که در وبلاگم تبریک گفتم ، باز هم فکر میکنم بهترین دعا برای سال جدید هممون همون باشه:

پروردگارا
به من آرامش ده
تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم
دلیری ده
تا تغیر دهم آنچه را که میتوانم تغییر دهم
بینش ده
تا تفاوت این دو را بدانم
مرا فهم ده
تا متوقع نباشم دنیا و مردم ان مطابق میل من رفتار کنند

 

[email protected]

There is 1 comment in this article:

  1. ۲۸/۱۲/۱۳۹۰Saleh says:

    سلام!!! :D
    طبق معمول جالب بود!

    تو سربازی هم کلی تغییر می کنی!!!

Write a comment: